نگو که هوای رفتن کرده ای
نگو که دلت را به دریا زده ای
نگو که دیگر هست و نیستت را داده ای
نگو که نمی شود...
نگو که امواج خروشان دریا آرامشی از تو است
نگو که آن همه عشق را به دست بادهای موسمی می سپاری و به هرکوی و برزنی نثار می داری
نگو که دیگر عشق مرده است
...
دریا همه ی تنهایی باران است
و باران...
و باران در تنهایی خویش ابری است!
دریا همیشه شفیق باران
و باران
در اعماق دریا
دیگر تنها
نیست!